E__Marefati(92/3/22
دیدم و می بینم خورشید را دمید ومی دمد هر صبحگاهی
شب را رسید و میرسد تا سحر بیدار ماندم ومی مانم هر سپیده دمی
در این میانه از وقت ها آه دل آید و می آید هر انگار پیمانه می
ته کشید و می کشاند ازجرعه ها هر جام پری
نه طلوع خورشید و نه شب به سحر با می پیمانه هر نوش جانی
شراره آه دل تسکین نیافت و نمی یابد هرآن اندکی
چه فزون کند و می کند به آه ها هر دیگر آهی
دل را محصور آه ها ساخته و می سازد هر هنگامه ای
در این اوقات که رود و می رود هر بافته جانی
گران رویایی گذرد و می گذرد هر روز اندیشه ای
نامه ای از سوی پروردگار به همه انسان ها
سعادت در فهمیدن ، پیش از اینکه دیر شود
11727 بازدید
2 بازدید امروز
4 بازدید دیروز
23 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian